تاسف
باز هم دروغ و نقاب باز هم خود خواهی و خود بینی خدایا بندگانت را چه شده ادعای ادمیت دارند ولی به اندازهه ی سایه درختی مهربان نیستند خدایا از انسان بودنم بیزارم وقتی می بینم به نام تو وو به یاد تو دورنگی رواج دارد کاش می شد پر پروازم می دادی تا از فرش به عرش بیایم خسته ام از این همه ادعا دوستت دارم به اندازه وای تکراری شده خدایا بینش بده تا بندگانت بدانند تو چگونه دوست داریییییییییییییییی خدایا فقط خودت می دانی دووستت دارم یعنی چه من اما می گویم دوستت دارم وعاشقت هستم
چهارشنبه 20 شهریور 1392 - 8:05:30 PM